حقیر سالها به عنوان راهنمای جهانگردان اروپایی در استانبول کار کرده ام و خصائل نیک بسیاری را در جوامع مختلف جهان شاهد بوده ام. شاید روزی مطلبی در مورد تجارب خودم از آنچه که از ملتهای مختلف و خصائل آنها دیده ام بنویسم. در مورد خصائل غالب و عمومی روسها، آلمانیها، فرانسویها، انگلیسیها، ژاپنیها، خود ترکها(ی ترکیه)، استرالیاییها، نیوزیلندیها و غیره. اگر تاکنون ننوشته ام بخاطر این است که همه اینها در عین داشتن خصائل نیک، بعضاً دارای عادات ناپسندی نیز هستند. نیک یا بد البته برای انسانهای مختلف ممکن است مفاهیم متفاوتی ایفا نمایند اما برخی خصائل هستند که از سوی اکثر فرهنگها رد می شوند مثل خالی کردن باد شکم در جمع یا اعمالی مثل استفاده از مال غیر بدون اجازه صاحب آن که در تمام دنیا در یک کلمه دزدی نامیده می شود و مشمول مجازات نیز می شود.
در کشور خودمان نیز چنین است ولی خصائلی از نیک و بد هست که به فرهنگ تبدیل شده و ممکن است گاهاً برخورد با آنها موجب خوشحالی یا جرح خاطرمان شود. فرهنگ گردش و کمک و راهنمایی گردشگران ایرانی از موضوعاتی است که همواره موجب ناراحتی شخص اینجانب می شود. برخی از موسسات یا اشخاصی که حتی دارای ماهیت موسسه نیز نیستند از ناآشنایی ایرانیان نهایت سوءاستفاده را می کنند و در مقابل مبالغ بالایی که می گیرند کمترین خدمات را می دهند. یا برخی از گردشگران ما که رفتارهای نامناسبی از خود بروز می دهند و ...
اینک با این مقدمه طویل می خواهم از مردی که واقعاً مرا از یک وضعیت بالقوه بسیار بد نجات داد حرف بزنم.
22 تیر 1397 در مرز بازرگان برای یک لحظه کیف دستی ام را روی نیمکت فراموش کردم. بعد از بار کردن وسائلمان در صندوق عقب تاکسی راه افتادیم در حالیکه کیف در همانجا جا مانده بود. بلافاصله بعد از متوجه شدن موضوع را با راننده در میان گذاشتم و او به همکارانش در جلوی گمرک بازرگان زنگ زد. توی کیف مدارک و پول بود و قسمتی از پول متعلق به دوستم بود. خوشبختانه خبر رسید که یکی از رانندگان قدیمی خط بازرگان بنام آقا هدایت کیف را یافته و به پاسگاه بازرگان واقع در ورودی شهر از طرف ماکو داده است. به آنجا رفته و کیفم را تحویل گرفتم. در اینجا خواستم نهایت تشکر و سپاس را از آقا هدایت (فامیلیش را نگفت) و پرسنل بویژه مسئول وقت پاسگاه بازرگان ابراز دارم.
این واقعه همه تلخی خصائل زشت برخی از هموطنان را که در مسیر زندگی خود و تقریباً همیشه شاهد آن هستیم برای مدتی از بین برد. خصائلی مثل درآوردن کفش، خوردن تخمه و غیره، گذاشتن پا روی صندلی جلو یا یخچال (اتوبوس) در وسائل نقلیه یا امکان عمومی، عدم فهم تفاوت شورت با شلوارک، صحبت با صدای بلند در اماکن عمومی و بسیار موارد دیگر که امیدواریم رعایت شود. چه اگر رعایت نشود نباید منتظر جهانگرد خارجی باشیم. من از ترس برخورد و مواجهه با همین صحنه ها، مجبور به اتخاذ تدابیر ویژه برای مسافران خارجی خودم در سفر ایران می شوم. حتی فیلمهایی که در اتوبوسها پخش می شود و همگی دارای مجوز از اداره ارشاد و غیره هست شرم آورند. اغلب این فیلمها در عین اینکه بنوعی سعی ویژه در توهین و تحقیر اقوام دارند تهرانیها را نیز بدور از هرگونه ارزشهای اخلاقی، حیا و جلف نشان می دهند.
این مطلب ممکن است درهم و برهم به نظر برسد اما یکبار دیگر ضمن تمنی رعایت اخلاق از آندسته از هموطنان در اماکن عمومی –چه در دخل و چه در خارج- از آقا هدایت بزرگوار تشکر کنم. داستان ریزعلی خواجوی هرچند از کتابهای درسی حذف شده است اما ریزعلیها به تعداد بسیار و با نامهای مختلف هنوز هستند و مایه دلگرمی همه مردمند.
آقا هدایت سالهاست در مسیر بازرگان رانندگی کرده و با سواری خود مسافر جابجا می کند. خدا را شاکرم که آقا هدایت را سر راه ما قرار داد تا در مقابل دوست و همکار نیز شرمنده نشویم.

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 میانگین 0.00 (از 0 رای)