به نظر می رسد خرد حاکمیتی روسیه بعد از یک صعود مداوم در طول بیست سال اخیر با یک اشتباه استراتژیک محاسباتی/اطلاعاتی/نظامی مواجه شده است. تحریک روسیه توسط ایالات متحده آمریکا در ماهها و سالهای اخیر چیزی نبود که دور از چشم بماند و اتحادیه اروپای غیرمنسجم که با نگرانی تماشاگر این هماوردطلبیهای پوتین و تحریک آمریکا بود. در یک نگاه سریع به نظر می رسد نگرانی اروپاییها حرص پوتین را نوازش کرده و وی بالاخره قربانی محاسبه اشتباه استراتژیک در مسیر برآوردن امیال کشورگشایانه و تصوری که از تحقیر روسها در طول سی سال گذشته توسط غربیها داشته، شده است. به نظر می رسد با هر روزی که در جنگ می گذرد تلاشهای مسکو برای نجات وضعیت پیش آمده بیشتر می شود اما با توجه به ظرفیت نظامی روسیه و اعتباری که تصمیم گیرندگان این کشور برای آن در جهان ترسیم کرده اند، همچنین ویژگیهای شخصیتی پوتین، این امر به سرعت و وضوح کافی مشهود نیست. انتظار می رود مخصوصاً تمایل ترکیه به میانجیگری میان روسیه و اوکراین با توجه به موقعیت خاص و استراتژیک ترکیه، در همین راستا کارگر افتد و پوتین را از وضعیت پیش آمده با حفظ آبرو در نزد افکار عمومی جهان و نیز روسها (که هر روز اعتراضات با جسارت بیشتر و صدای بلندتری در داخل روسیه به گوش می رسد) نجات دهد. اما موضوع واقعاً چیست؟ و به کجا خواهد انجامید؟
در این مطلب، به تحلیلی از سیر وقایع تا بروز جنگ روسیه در اوکراین و سناریوهای احتمالی آتی می پردازیم.
تاکید مکرر غربیها به عدم ورود مستقیم در جنگ اوکراین و تمرکز بر تحریمها در تصمیم پوتین به ورود به اوکراین بی تاثیر نبوده است. حمایت ضمنی چین از روسیه و نیاز اروپا به انرژی و برخی اقلام استراتژیک غذایی با منشا روسیه از عوامل جسارت بخش به پوتین بوده است. پیروزی بی دردسر پوتین در خصوص اشغال اوکراین می توانست الگوی مشوقی برای اشغال تایوان توسط چین باشد، ضمن اینکه اشتغال آمریکا به جنگ اوکراین، باعث انحراف توجه این کشور از مانع تراشیهای مختلف در راه توسعه چین می شود. پوتین که با توجه به اظهاراتش در نیمه قرن گذشته سیر می کند و تصوری مبالغه آمیز از تحقیر روسیه بعد از فروپاشی شوروی دارد و بر اساس پرونده شخصیتی اش در کاگ ب، فاقد روحیه ریسک پذیر است، در اوکراین دچار اشتباه استراتژیک محاسباتی شده است. اینجانب در تحلیلی در مورد آزادسازی قره باغ توسط ارتش آذربایجان در اواخر سال 2020 نوشتم که مرکزیت استراتژیک رویکرد قدرتها در حال انتقال به شمال دریاهای سیاه و خزر از (یا علاوه بر) خاورمیانه است. بدیهی است این مسیر به عنوان یکی از نزدیکترین، یکپارچه ترین و کم هزینه ترین مسیرهای ترانزیتی بین چین و اروپا است. اغتشاشات قزاقستان در اواخر سال 2021 و جنگ اوکراین در همین راستا قابل ارزیابی است.

بدیهی است تهدید هسته ای پوتین نیز به عاملی برای نزج بیشتر این ذهنیت در افکار عمومی جهان شد که وی فاقد شخصیتی مدنی و مسئول در برابر صلح و ثبات جهانی است. وگرنه همه دنیا نسبت به قابلیت هسته ای روسیه وقوف دارند و در عین حال دست اندرکاران سیاست جهانی و البته خود روسها نیک می دانند که استفاده از نیروی هسته ای توسط روسیه به نابودی همین کشور بیش از هر نقطه دیگر در جهان منجر می شود. حتی بعید نیست که شبکه موسس در ساختار تصمیم سازی حاکمیت روسیه به قدرت تاثیرگذاری قابل توجهی دست یافته باشند.

 

 

دکتر حسین علایی، فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه در گفتگو با سایت شفقنا درباره تبعات ادامه دار بودن جنگ روسیه علیه اوکراین و آینده هر دو کشور می گوید: اگر پوتین نتواند در کوتاه مدت به یک آتش بس در اکراین برسد به احتمال زیاد تمام سرزمین اکراین صحنه درگیری های پی در پی علیه ارتش اشغالگر خواهد شد. آمریکا و اروپا تصمیم دارند تا طعم تلخ شکست را از طریق مقاومت مردم اکراین به پوتین بچشانند تا او دیگر هوس لشکرکشی به کشور دیگری را نکند. روسیه باید آماده پذیرش ضربات و تلفات جدیدی در صحنه درگیری های اکراین باشد و اگر پوتین به فکر خاتمه جنگ نباشد، افول سیاسی وی سرعت خواهد گرفت.

به نظر می رسد که راهبرد نظامی روسیه برای نیل به اهداف سیاسی جنگ شکست خورده است. هدف سیاسی پوتین از آغاز جنگ با اکراین احتمالاً تسلیم کردن دولت این کشور در برابر خواسته های روسیه و فاصله گرفتن آن کشور از آمریکا و ناتو و هم پیمان شدن با روسیه در حوزه امنیت ملی بوده است. شاید پوتین تصور می کرد که نفس حرکت ارتش روسیه به داخل خاک اکراین، موجب کودتای ارتش اکراین علیه رئیس جمهور آن کشور شده و دولت دست نشانده مسکو بر سر کار خواهد آمد. بنابراین نیازی به تصرف پایتخت نخواهد بود و روسیه می تواند از طریق دولت دست نشانده به اهداف خود برسد...

 

آمریکایی ها و ناتو، عملیات نظامی روسیه در اکراین را تبدیل به یک فرصت طلایی و مناسب برای تقویت ناتو و تضعیف روسیه کردند و بیشترین بهره را از آن برای منزوی سازی روسیه در سطح جهان بردند. الان هم آمریکا در انتظار شکست روسیه در اکراین نشسته است

تهدید هسته ای پوتین به مفهوم جدی بودن او برای ادامه لشکرکشی به اکراین است. در واقع روسیه می خواهد هزینه جنگ را برای آمریکا و ناتو در صورت مداخله در جنگ اکراین بالا ببرد. گرچه بکارگیری سلاح هسته ای کار بسیار دور از ذهنی است، اما از سوی دیگر چنین تهدیدی به مفهوم آنست که چنانچه پوتین در جنگ اکراین مستأصل شود ممکن است دست به هر کاری بزند، همچنان که آمریکا در ژاپن از سلاح های هسته ای استفاده کرد.

هزار کلمه اولیه سخنان پوتین مملو از عباراتی از تحقیر روسیه در دوران پساشوروی است که چگونه غرب آن را به رسمیت نمی شناسد. پوتین با زبان حقارت نقطه عزیمت وضع موجود را شکست شوروی در جنگ سرد می داند و همه گرفتاری های موجود را بعد از آن می داند. او در بدو سخنان خود تهدیدات غرب علیه روسیه را "بی ادبانه و بدون تشریفات" می داند و در ادامه در توصیف حقارت روسیه می گوید: "در پاسخ به پیشنهادهای ما دائما با فریب و دروغ های بدبینانه یا فشار برای باج گیری مواجه هستیم" و در ادامه صراحتا به رفتار تحقیرآمیز غرب اشاره می کند که "نگرش استکباری و تحقیرآمیز نسبت به منافع و خواسته‌های کاملا مشروع ما از کجا می آید" و سپس علت این امر را به دوران پسا شوروی ارجاع می دهد که "مدتی اعتماد به نفس خود را از دست دادیم و بس؛ توازن قدرت در جهان به هم خورد". مرحله بعدی تحقیر روسیه را در ماجرای لیبی و عراق می داند: «تکرار می کنم آنها ما را فریب دادند». به تعبیر رایج آنه ابه سادگی ما را دور انداختند.

• اکثر موشک‌های روسی با اختلاف بیش از 400 متر با ‌نقطه‌ هدف بر زمین نشستند که در دنیای امروز یعنی ضعف مطلق

• سرنگونی پنج فروند جنگنده – بمب افکن سوخو 30 و 35 نیروی هوایی روسیه در آغازین روزهای نبرد با اوکراین نیز نشان داد قدرت هوایی روسیه دارای ضعف‌های فاحش در تجربه، تکنیک و آموزش است.

• در حوزه پهپادی نیز وضعیت روسیه اسفبارتر از دو حوزه موشکی و هوایی نشان داده شد و ضعف‌های تکنولوژیکی آن را به‌طور فاحشی آشکار کرد.

• کشته شدن 11000 نفر (آمارهای غیر رسمی گواه بسیار بالاتر بودن این عدد است) نیروی رزمی روسیه در میدان نبرد و همچنین رد و بدل شدن تسلط خارکیف در طول یک ماه، نشان دهنده ضعیف بودن قدرت روسیه بر روی زمین از حیث تاکتیک و تکنیک بوده است.

در مجموع می‌توان گفت در این نبرد، ‌مشت روسیه برای بازیگران موثر و در حاشیه امن میدان باز شد، که این بزرگترین شکست روسیه است که در آینده باید هزینه های سنگینی را به‌خاطر آن بپردازد. وقتی مشت روسیه برای بازیگران دیگر میدان باز شد و همگان به ضعف‌های مبنایی آن آگاه شدند، میدان آرام آرام تغییر شکل داد. از یک سو رئیس جمهوری اوکراین، زلنسکی و نیروهای نظامی اوکراین با روحیه مضاعف در عرصه میدان، مذاکره و رسانه در مقابل روسیه ظاهر شدند. از سوی دیگر پارلمان اروپا با ۶۳۷ رای مثبت، درخواست اوکراین برای پیوستن به اتحادیه اروپا را پذیرفت. همچنین در کنار این موضوع نیز تجهیز و پشتیبانی لجستیکی اوکراین به وسیله ناتو صورت گرفت. از طرفی رای ممتنع چین و ایران نیز از دیگر پیامدهای منفی ضعف‌های متعدد میدانی روسیه برشمرده می‌شود. که رای ممتنع ایران احتمالاً ناظر بر باز گذاشتن احتمال استفاده از فرصت بدست آمده در موضوع رفع تحریمها و فروش منابع انرژی از مجراهای اصولی بوده باشد. قطعا استراتژی آمریکا و ناتو در منازعه اوکراین، فرسایشی کردن نبرد خواهد بود؛ اگر اوکراین بتواند بیش از 10 روز دیگر در مقابل روسیه ایستادگی کند، به‌طور مسلم کار برای روسیه بسیار دشوار و پر هزینه خواهد شد.

در نهایت آنکه روسیه را باید با گزاره‌های ذیل نگریست و تحلیل کرد:

▪️ اسرائیل خط قرمز آن است و محافظت از اسرائیل جزئی از راهبردهای کلان روسیه است.

▪️ روسیه ابرقدرتی نظامی بوده که تحرکاتش امنیتی، پیچیده و چندلایه است.

▪️ منافع راهبردی و بلندمدت روسیه مهمترین اصل در روابط با دیگر کشورهاست.

▪️ روسیه به دنبال تسلط بر مناطق استراتژیک منطقه مانند تنگه باب المندب و بُسفر است.

▪️ روسیه به دنبال تضعیف ناتو به عنوان بازوی نظامی آمریکاست.

▪️ روسیه به دنبال مهار بازیگران موثر منطقه توسط یکدیگر و با کمترین هزینه است.

و اینکه روسیه پس از نبرد با اوکراین، دیگر روسیه سابق نخواهد بود؛ بنابراین بسیاری از معادلاتش در منطقه برهم زده خواهد شد یا مجبور می‌شود هزینه‌های سنگینی را برای اجرای بخشی از آنها پرداخت کند.

بر اساس گزارش اقتصادنیوز؛ لیانا فیکس و مایکل کیماژ در مقاله خود، آورده‌اند: ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه با حمله به اوکراین مرتکب یک اشتباه استراتژیک شده است. او وضعیت سیاسی کشوری را که منتظر آزادسازی توسط سربازان روس نبود، اشتباه ارزیابی کرده است. او در مورد ایالات متحده، اتحادیه اروپا و تعدادی از کشورها - از جمله استرالیا، ژاپن، سنگاپور و کره جنوبی - که همه آن‌ها قادر به اقدام دسته جمعی بودند و اکنون همگی مایل به شکست روسیه هستند، قضاوت نادرستی انجام داده است. ایالات متحده و متحدان و شرکای آن هزینه های سنگینی را بر مسکو تحمیل می کنند.

هر جنگی، نبردی برای افکار عمومی است، و جنگ پوتین در اوکراین -در عصر تصویرسازی رسانه‌های جمعی- روسیه را با حمله غیرقانونی به یک همسایه صلح‌جو، همراه با تحمیل رنج‌های انسانی گسترده و جنایات جنگی متعدد مرتبط کرده است. در هر مرحله، خشم متعاقب آن مانعی بر سر راه سیاست خارجی روسیه در آینده خواهد بود.

اما پوتین نمی تواند در این جنگ با شرایط دلخواه خود پیروز شود. در واقع، چندین راه وجود دارد که او در نهایت می تواند ببازد. او می‌تواند ارتش خود را در یک اشغال پرهزینه و بیهوده اوکراین غرق کند، روحیه سربازان روسیه را تضعیف کند، منابع را مصرف کند، و در ازای آن چیزی جز حلقه توخالی عظمت روسیه و کشور همسایه‌ای که به فقر و هرج و مرج کشیده شده است، ارائه ندهد.
شاید او بتواند حمایت لازم از پلیس مخفی را برای تحت سلطه درآوردن جمعیت این مستعمره روسیه جلب کند. بلاروس نمونه ای از کشوری است که بر اساس حکومت استبدادی، سرکوب پلیس و حمایت ارتش روسیه اداره می شود. این یک مدل ممکن برای شرق اوکراین تحت حاکمیت روسیه است. اما در واقعیت فقط روی کاغذ یک مدل است. یک اوکراین روسی شده ممکن است به عنوان یک فانتزی اداری در مسکو وجود داشته باشد، و دولت ها مطمئناً می توانند بر اساس خیالات اداری خود عمل کنند. اما به دلیل بزرگی اوکراین و تاریخ اخیر این کشور، هرگز در عمل نمی تواند کارساز باشد.

پوتین در سخنرانی های خود در مورد اوکراین، گمشده در اواسط قرن بیستم به نظر می رسد. او درگیر ناسیونالیسم آلمانوفیل اوکراینی دهه 1940 است. از این رو، ارجاعات فراوان او به نازی‌های اوکراین و هدف اعلام شده‌اش از «نازی‌‌زدایی» اوکراین است. اوکراین دارای عناصر سیاسی راست افراطی است.

قربانیان روسیه عزادار خواهند شد، و همچنین انگیزه ای ایجاد خواهند کرد، مانند همه جنگ ها، برای هدفمند ساختن تلفات، ادامه جنگ و تبلیغات. تلاش جهانی برای منزوی ساختن روسیه می‌تواند با دیوارکشی از جهان خارج نتیجه معکوس داشته باشد و روس‌ها را وادار کند که هویت ملی خود را بر اساس نارضایتی و رنجش قرار دهند.

اما محتمل تر این است که وحشت این جنگ به پوتین نتیجه معکوس بدهد. روس‌ها برای اعتراض به بمباران حلب سوریه در سال 2016 و فاجعه انسانی که نیروهای روسیه در جریان جنگ داخلی آن کشور دست به کار شده‌اند، به خیابان‌ها نیامدند. اما اوکراین برای روس ها اهمیت کاملاً متفاوتی دارد. میلیون ها خانواده روسی و اوکراینی به هم پیوسته وجود دارد. دو کشور روابط فرهنگی، زبانی و مذهبی مشترک دارند. اطلاعات در مورد آنچه در اوکراین اتفاق می افتد از طریق رسانه های اجتماعی و کانال های دیگر به روسیه سرازیر می شود و تبلیغات را رد می کند و مبلغان را بی اعتبار می کند. این یک معضل اخلاقی است که پوتین نمی تواند تنها از طریق سرکوب آن را حل کند. سرکوب نیز می تواند در نوع خود نتیجه معکوس داشته باشد. اغلب در تاریخ روسیه وجود دارد: فقط از شوروی بپرسید.
پیامدهای شکست روسیه در اوکراین، اروپا و ایالات متحده را با چالش‌های اساسی مواجه خواهد کرد. با فرض اینکه روسیه روزی مجبور به عقب نشینی شود، بازسازی اوکراین با هدف سیاسی استقبال از آن در اتحادیه اروپا و ناتو، وظیفه ای با ابعاد عظیم خواهد بود. و غرب نباید دوباره اوکراین را از دست دهد. از طرف دیگر، یک شکل ضعیف از کنترل روسیه بر اوکراین می‌تواند به معنای یک منطقه گسسته و بی‌ثبات، همراه با نبردهای مداوم با ساختارهای حکومتی محدود یا بدون ساختار، درست در شرق مرز ناتو باشد. این فاجعه انسانی شبیه آنچه اروپا در دهه‌های اخیر دیده است نخواهد بود.

 

 

دورنمای روسیه ضعیف و تحقیر شده کمتر نگران‌کننده نیست، کشوری که با پناه دادن به انگیزه های رونشیستی، مانند انگیزه هایی که پس از جنگ جهانی اول در آلمان رشد کرد، خو می‌گیرد. اگر پوتین قدرت خود را حفظ کند، روسیه به یک کشور منفور تبدیل خواهد شد، یک ابرقدرت سرکش با ارتش متعارف تنبیه شده اما با زرادخانه هسته‌ای دست نخورده. گناه و لکه ننگ جنگ اوکراین برای چندین دهه در سیاست روسیه باقی خواهد ماند. نادر است که کشوری از یک جنگ باخته سود ببرد. بیهودگی هزینه های صرف شده برای یک جنگ شکست خورده، تلفات انسانی و افول ژئوپلیتیکی و مسیر سیاست خارجی روسیه را برای سال های آینده مشخص خواهد کرد و تصور اینکه روسیه لیبرال از پس وحشت جنگ ظهور کند بسیار دشوار خواهد بود.

حتی اگر پوتین کنترل خود را بر روسیه از دست بدهد، بعید است که این کشور به عنوان یک دموکراسی طرفدار غرب ظاهر شود. ممکن است تجزیه شود، به ویژه در قفقاز شمالی. یا می تواند به یک دیکتاتوری نظامی مجهز به سلاح هسته ای تبدیل شود. سیاست‌گذاران اشتباه نمی‌کنند که به روسیه بهتر و زمانی امیدوار باشند که روسیه پس از پوتین بتواند واقعاً در اروپا ادغام شود. آنها باید هر کاری که می‌توانند انجام دهند تا این احتمال را فراهم کنند، حتی در حالی‌که در برابر جنگ پوتین مقاومت می کنند. با این حال، احمقانه خواهد بود که برای احتمالات تاریک تر آماده نشوند.

تاریخ نشان داده است که ساختن یک نظم بین‌المللی باثبات با قدرتی تحقیر شده و بدخواه در نزدیکی مرکز آن، به‌ویژه قدرتی به بزرگی و وزن روسیه، بسیار دشوار است. برای انجام این کار، غرب باید رویکرد انزوا و مهار مداوم را اتخاذ کند. پایین نگه داشتن روسیه و همراه ساختن ایالات متحده در چنین سناریویی به اولویت اروپا تبدیل خواهد شد، زیرا اروپا باید بار اصلی مدیریت روسیه منزوی را پس از جنگ شکست خورده در اوکراین به دوش بکشد. واشنگتن به نوبه خود می خواهد در نهایت بر چین تمرکز کند. چین، به نوبه خود، می‌تواند تلاش کند تا نفوذ خود را بر روسیه ضعیف تقویت کند - که دقیقاً به نوعی به بلوک‌سازی و تسلط چین منجر می‌شود که غرب می‌خواست در آغاز دهه 2020 از آن جلوگیری کند.
هیچ کس در داخل یا خارج از روسیه نباید بخواهد که پوتین در جنگ خود در اوکراین پیروز شود. بهتر است او ببازد. با این حال، شکست روسیه دلیل چندانی برای جشن گرفتن نخواهد داشت. اگر روسیه تهاجم خود را متوقف کند، خشونتی که قبلاً بر اوکراین تحمیل شده آسیبی خواهد بود که برای نسل‌ها ادامه خواهد داشت. و روسیه تهاجم خود را به این زودی متوقف نخواهد کرد. ایالات متحده و اروپا باید بر بهره‌برداری از اشتباهات پوتین تمرکز کنند، نه تنها با تقویت اتحاد فراآتلانتیک و تشویق اروپایی‌ها به عمل بر اساس تمایل طولانی مدت خود برای حاکمیت استراتژیک، بلکه همچنین با تأثیرگذاری بر چین با درس‌‌های ضمنی شکست روسیه: به چالش کشیدن هنجارهای بین‌المللی، مانند حاکمیت دولت‌ها، هزینه‌های واقعی را به همراه دارد و کشورهایی که به ماجراجویی نظامی مبادرت می‌ورزند را ضعیف می‌کند.

اگر روزی ایالات متحده و اروپا بتوانند به احیای حاکمیت اوکراین کمک کنند، و همزمان بتوانند روسیه و چین را به سمت درک مشترک از نظم بین‌المللی سوق دهند، بزرگترین اشتباه پوتین به فرصتی برای غرب تبدیل خواهد شد. اما قیمت فوق العاده بالایی خواهد داشت.

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 میانگین 4.33 (از 6 رای)

 

سلام هموطن، به سایت ایرانیان استانبول خوش آمدید. جهت ترجمه رسمی ترکی استانبولی ارزان، فوری، رسمی و غیررسمی در سراسر کشور و نیز خارج از کشور، راهنمایی و همراهی و انجام تمامی امور به خرید ملک و مستغلات در استانبول، گردش و تجصیل و اقامت در خدمت هموطنان گرامی هستیم...