الفبای ترکیه کی و چرا تغییر داده شد؟
الفبای ترکیه کی و چرا تغییر داده شد؟ آیا الفبای فارسی نمی توانست از حاکمیت عربی رهایی یابد؟
الفبای ترکیه پنج سال بعد از تاسیس رژیم جمهوری در این کشور در تاریخ 1 نوامبر 1928 تغییر داده شد. این اقدام که در آنزمان با نام «انقلاب حروف» از آن یاد شد از آن تاریخ تاکنون هر از گاهی موضوع بحث در محافل علمی و سیاسی و تاریخی ترکیه بوده است. الفبای کنونی ترکیه برگرفته از الفبای لاتین و با الهام از مصادیق این الفبا در مورد الفبای کشورهای آلمان، فرانسه و کمتر انگلستان پایه گذاری شده است. بعبارت دیگر تمامی الفبای کشورهای اروپایی از الفبای لاتین گرفته شده اند و این انطباق در مورد ترکیه مربوط به سال 1928 میلادی بوده است. اغلب ایرانیها الفبای کنونی ترکیه را به اشتباه الفبای انگلیسی می دانند که علت آن حاکمیت زبان انگلیسی بعنوان زبان اول خارجی در ایران در سالهای رواج زبان خارجی در حد مدارس در ایران بوده است!
ولی علت تمایل نظام جدید ترکیه در چنین اقدام تابوشکنی چه بوده است؟
با نگاهی به تاریخ متوجه می شویم که فکر و ایده تغییر الفبا مربوط به اواخر دوره عثمانی بوده است. جلال نوری از روشنفکران عثمانی در کتاب «تحریر تدنیات عثمانیه مقدرات تحریه» به سختی الفبای عربی برای عموم و لزوم تغییر الفبا اشاره کرده است.
ایده تغییر الفبا تا زمان حکمرانی سلطان سلیم سوم پیشینه دارد
ملینگ معمار دانمارکی که در دربار عثمانی سلیم سوم معماری می نمود مسلط به ترکی بود ولی یادداشتهای خود را بصورت لاتین می نوشت! بعد از روی این یادداشتها افکار و ایده های معماری خود را تقدیم سلطان می نمود! سلطان سلیم سوم که با برخی از زبانهای اروپایی و بویژه الفبای لاتین آشنایی داشت در مورد این کار معمار دانمارکی بررسی کوتاهی انجام داده و نوشتن ترکی با الفبای لاتین را معقولتر و مطابق با فونتیک زبان ترکی یافت. ولی به نظر می رسد شکستن تابوی الفبای عربی با توجه به حساسیت عوام و احتمال بالای برداشت ضددینی در مورد تغییر الفبا و بروز واکنش حتی سلطان را نیز از چنین اقدامی بازداشته است!
سالها بعد انورپاشا الفبایی تحت عنوان انوریه ابداع کرد که با استقبال چندانی مواجه نشد. به نظر می رسد آتاتورک نیز برای اقدام به چنین کاری منتظر پشت سر گذاشتن سالهای نخست تاسیس جمهوری مانده و حداقل 5 سال صبر کرده است!
امروز نودمین سالگرد تغییر الفبا در ترکیه است و هنوز در ترکیه عده ای هستند که این اقدام را نادرست می انگارند. به عقیده این افراد، با تغییر الفبا ملت ترکیه با گذشته خود قطع ارتباط کرده است. برخی از آنها با بازگشت به نود سال پیش می گویند: در یک شب میلیونها باسواد تبدیل به توده های انبوهی از بی سوادان شدند!
امروزه برای خواندن و بررسی آثار اسلامی یا دوره عثمانی و پیشتر، از کارشناسان متخصص امر در ترکیه استفاده می شود.
در مقابل اکثریت مردم بر این باورند که تغییر الفبا یکی از مهمترین انقلابهای آتاتورک بوده است. آنها مطابقت بیشتر آواها و نکات فونتیک زبان ترکی با الفبای لاتین و قابل انعطاف بودن این الفبا را مهمترین دلیل این طرز فکر خود دانسته و علاوه بر این به نزدیکی بیشتر مردم ترکیه با زبان علم روز اشاره می کنند. آمارها نیز البته این موارد را تایید می کنند. در سال 1928 یعنی سال تغییر الفبا –که هنوز الفبای عربی مورد استفاده بود- از 14 میلیون نفر جمعیت ترکیه تنها ده درصد آنها سواد خواندن و نوشتن داشته اند. (این نسبت در میان زنان بسیار کمتر و حدود 3 درصد بوده است!) این درحالی است که ده سال بعد در زمان وفات اتاتورک این میزان به 24 درصد افزایش یافته است.
در همان سالها تغییر الفبا در ایران نیز موضوع بحث بوده است. این موضوع با تغییر الفبا در ترکیه به محاق سکوت رفت که علت آن عجیب است! (گفته می شود این تغییر الفبا در ترکیه به مثابه فرصتی در جهت دوری فرهنگی بین ترکیه و جمعیت عظیم ترکهای ایران تلقی شده است!)
این موضوع در سالهای پایانی دوره پهلوی نیز یکبار دیگر به جد در میان محافل علمی و ادبی بحث و بررسی شده ولی باز به نتیجه ای قطعی استوار نگردیده است. بزرگترین دلیل این عدم رسیدن به نتیجه ای قطعی، نگرانی از قطع ارتباط با گذشته بوده است.
آقای دکتر علیرضا نوریزاده، شاعر و یکی از باسابقهترین روزنامهنگاران ایرانی در یک برنامه تلویزیونی جزئیات جلسه رضاشاه و آتاتورک را چنان تشریح کرد که گوئی فیلم گفتگوهای خصوصی و صمیمانه آنها به زبان فارسی در اختیار ایشان بوده است. شایان ذکر است که تنها ویدئوی باقی مانده از دیدار این دو رهبر، نشان از گفتگوی آن دو به تُرکی است. طبق اظهار آقای نوریزاده، آتاتورک از رضاشاه میپرسد چرا مثل ما خط عربی را تغییر نمیدهید؟ رضاشاه در جواب میگوید : «قربان! مسئله من به این سادگی نیست، سعدی و فردوسی و حافظ را چه کنم؟».
عموم مقایسههائی که در خصوص تغییر الفبا در این دو زبان صورت میگیرد و به میراث گذشته آنها اشاره میکند، تقریباً به همین اندازه سطحی است. انگار ترکیه در لحظه تغییر خط، برهوتی بیکتاب بود. اگر میراث گذشته یک زبان را به شعر و ادبیات محدود نکنیم، و طب و آشپزی و نجوم و دریانوردی و ریاضی و کشتیسازی و امور دیوانی و قرارداهای بین المللی و .... را هم لحاظ کنیم، تُرکی عثمانی در لحظه تغییر خط، شاید از زبان عربی هم میراث بزرگتری داشت. اما یک فرق تاریخی و ماهوی در دو زبان فارسی و تُرکی وجود دارد، که تغییر خط برای فارسی را تصمیمی بسیار دشوار، و برای تُرکی به فرصتی فوقالعاده تاثیرگذار تبدیل کرده است.
فارسی بیشتر زبانی نوشتاری است. جواب این سوال که در دویست سال گذشته زبان مادری چند درصد مردم فعلی ایران فارسی بوده، کار دشواری است. بدون تردید در پرجمعیتترین مناطق ایران، از گرگان تا آستارا، و در شمال غرب یعنی آذربایجان و کردستان و لرستان، کسی به فارسی حرف نمیزده است. ادوارد براون در یادداشتهای خود میگوید به محض خروج از تهران، زبان فارسی دیگر کاربرد ندارد. زبان مادری عموم بزرگان این زبان مانند سعدی شیرازی نیز فارسی نبوده است. همین الان در زادگاه فردوسی اگر با پیرمردان و پیرزنان با فارسی معمول (لهجه رسمی –تهران-) صحبت کنید، مفاهمه به دشواری انجام میگیرد. بعبارتی چنانچه در جنوب، شوشتری و دزفولی و در شمال سمنانی را اگر بتوان فارسی گفت، باید کُردی و لُری و گیلکی و مازندرانی را هم فارسی شمرد. این وضعیت زبان فارسی در سطح جامعهای عموماً غیرفارس است که همه آنها به فارسی اثری مکتوب از خود باقی گذاشتهاند.
تاریخ زبان فارسی از این منظر قابل مقایسه با زبانی چون لاتین است. زبان مادری عموم فارسینویسان، فارسی نبوده، و زبان معیاری را رعایت میکردهاند که تفاوت سبک آنها را خواننده عادی چندان متوجه نمیشود. امروز ما شاهنامه و گلستان شریف سعدی را بیکموکاست و با اندکی دقت متوجه میشویم. اغلب این موضوع را توانائی زبان فارسی میدانند. ولی منتقدانی هم دارد، که معتقدند فارسی طی قرون متمادی عملاً راکد مانده و رشد نکرده است. اما زبان تُرکی روالی کاملاً بر عکس فارسی داشته است. تُرکی چون موجودی زنده، در متن جامعه با لهجههای مختلف صحبت میشده و تاثیر میگذاشته و تاثیر میگرفته و تغییر مییافته و رشد میکرده است. سنت نوشتاری آن نیز مانند اکثر زبانهائی که چنین سرنوشتی داشتند، متاثر از متن جامعه بود.
از این منظر تاریخ زبان تُرکی را با زبانهائی چون انگلیسی و آلمانی باید مقایسه کرد. مثل انگلیسی در طول زمان تغییر مییافته و مانند آلمانی لهجههای متفاوتی داشته است. عموم آثار کلاسیک تُرکی به لهجههای جغتائی و ایغوری و عثمانی و آذربایجانی نوشته شدهاند. همانطور که آثار شکسپیر بدون سادهسازی برای نسل انگلیسیخوان عصر جدید مفهوم نیست، آثار تُرکی نیز نیاز به سادهسازی دارد.
این موضوع فقط به اختلاف لهجهها مربوط نیست. حتی به آثار پرتکلّف درون یک لهجه مانند تُرکی عثمانی هم مربوط نیست، که چیزی مشابه زبان اردوی امروزی بود. یونس امره شاعر و نویسنده بزرگ آناتولی هم عصر سعدی است. موقعیتی نیز مشابه سعدی در ادبیات تُرکی دارد. بیشترین اشتهار یونس امره علاوه بر آثارش، زبان اوست. او زبان پرتکلف و سرشار از اصطلاحات دینی و عربی را به کناری گذاشت و به زبان مردم عادی نوشت. اما حتی آثار گرانقدر یونس امره نیز در ترکیه امروز سادهسازی میشود.
در استانبول و در منطقهای دانشگاهی که چندین کتابفروشی بزرگ داشت، میخواستم برای دوستی در ایران اصل آثار یونس امره را تهیه کنم. کتابفروشان تُرک نهایت همکاری را کردند و با تمام همکاران خود در آن حومه تماس گرفتند، اما اصل آثار یافت نشد. انواع سادهسازی با چاپهای نفیس و به وفور وجود داشت، اما برای اصل کتاب به مراکز ویژهای باید مراجعه میکردم که وقت اجازه نمیداد. چنین چیزی برای یک فارسی زبان باورکردنی نیست. روز به روز تصحیحات بهتری از میراث فارسی ارائه میشود که به قلم نویسنده اصلی نزدیکتر باشد. آنها را با چاپ نفیس از کتابفروشی محله نیز میتوان تهیه کرد.
تُرکی مدرن اگر تعییر الفبا نیز نمیداد، باید تمام آثار گذشته خود را ویراستاری و سادهسازی میکرد. اگر این اتفاق را قطع ارتباط با گذشته بدانیم، در هر حال امری اجتنابناپذیر بوده است. اصولاً در تمام زبانهای زنده جهان، ارتباط با میراث گذشته کاری آکادمیک محسوب میشود. و تغییر الفبا تقریباً در آن بیتاثیر است. مشکل زبان فارسی، ابداً از جنس مشکل زبان تُرکی نیست. فرصتهای تُرکی را هم با معیار زبان فارسی نباید سنجید.
اقتباس از گرافیک لاتین و ایجاد الفبای خاص برای زبان تُرکی، فرصت بینظیری بوده که در زمانی بسیار مناسب، نصیب این زبان باستانی شده است. فارغ از تمام انگیزههای سیاسی، دوستداران زبان تُرکی باید سپاسگزار طراحان و تصمیمگیران این ایده باشند. اگر در طرح اولیه، اندکی دوراندیشی بیشتر وجود داشت، و صرفاً لهجه استانبول مبنا قرار نمیگرفت، که در ترکیه آن تاریخ هم فراگیر نبود، و الفبای تُرکی به گونهای طراحی میشد که دستکم شکل نوشتاری لهجههای نزدیک منطقه یکسان باشد، امروز فرصت به مراتب بزرگتری در اختیار دنیای چند صد میلیونی تُرکان جهان بود.
بدیهی است در مورد سیر ایده تغییر الفبا در ایران از مقاله آقای محمد بابایی استفاده شده است.
بدیهی است امروزه تقریبا تمامی کشورهای ترک زبان از الفبای لاتین استفاده می کنند.
برای مطالعه سایر مطالب می توانید از کاتگوری بالای سایت استفاده کنید (چنانچه از گوشی تلفن همراه وارد سایت شده اید، نوار آبی رنگ بالای صفحه را کلیک فرمایید)، همچنین با کلیک این کلمه یا روی آرم acemalisi در صدر صفحه به صفحه اصلی هدایت می شوید.
همچنین با اختصاص یک دقیقه از وقت ارزشمندتان مرا در ارائه مطالب مفیدتر همراهی کنید. متشکرم.
دیدگاهها
حروف فارسی(عربی)بنویسم مجبورم بعضی از حروف
را به لاتین بنویسم.
باید مانند آتاترک خط فارسی را لاتین کنیم.
نظر کسروی،تقی زاده،طالبوف ....هم همین بوده
تاجیکستان سیریلیکه ،گذشته را هم به مراتب بهتر
از ما حفظ کرده.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا